مطالبي کوتاه از دکتر شريعتي با چند موضوع مختلف (از کتاب تاريخ تمدن ج 2):
- (در اشاره به حلاج بحث اليناسيون)
...تاريخ شکوهمند انسان را اينان ساخته اند.
ص 247
- توزيع منفي: دلال هايي که کالا را از توليد کننده مي خرند و چند برابر قيمت مي فروشند و اگر از جامعه حذف شوند هيچ مشکلي براي جامعه بوجود نمي آيد ، اين توزيع منفي است.
ص 198
- هر مصلحي خادم است اما هر خادمي معلوم نيست که مصلح هم باشد.
ص 218
- پيشرفت در جامعه مرهون رهبري که با راي بيشتر انتخاب مي شود نيست...
ممکن است حکومت من دمکراسي باشد اما پيشرفت نباشد ، زيرا دموکراسي ليبراليسم هدفش احترام به افراد است، آنچنان که هستند ولي پيشرفت عبارت است از احترام به انسان آنچنانکه بايد باشد و بايد بشود ، بنابراين هدف مقدس در پيشرفت ، حفظ و اداره و احساس آزادي دادن به افراد آن جامعه نيست ، بلکه احساس تغيير و تکامل اوضاع در آن جامعه مي باشد.
ص 221
- در حالي که بايکي دشمن هستيم ، اگر فضايل او را بشماريم ، اين آزادي روح را بيان مي کند.
ص 112
- چه کسي مي تواند به مردم خدمت کند؟
کسي که براي قضاوت هاي مردم ارزش قائل نيست ، بقيه دروغ مي گويند عوام فريبند و دنبال محبوب شدن مي گردند، چرا؟ براي اينکه وقتي من مي خواهم خودم را حفظ کنم ، بر رزش هاي موجو تکيه مي کنم ، اين مني است که هميشه مواظب ديگران است ، روي ارزش هاي ديگران افکار خود را بنا مي کند تا شخصيتش محفوظ باشد.
کسي که به ارزش ها حمله مي کند - و اين آدم است که مي تواند ارزش تازه بسازد – کسي که از حيثيتش مي گذرد مي تواند جاويد بماند.
ص 128
(دوستان خوبم ناگفته نماند که از اين کلام سوء استفاده هم مي توان کرد و جهت جلوگيري از سوء تفاهم و يا سوء استفاده، بايد واقع بينانه با مسئله روبرو شويم – شايد به عنوان يک الگوي اين سخن بتوانيم حکومت امام علي ع را نام ببريم و البته همين دليل باعث شد که ايشان نتواند در مدتي طولاني حکمراني نمايد و دوستان نادان و دشمنان دانا کمر به خصومت با او بستند)
- يکي از خصوصيت هاي واقع بين آن است که نمي دانم هايش از مي دانم هايش بيشتر است، بر عکس نيمه روشنفکران که اصلا نمي دانم را بو نکرده اند.
ص 139