سه مطلب
1 – کامنتي که در وبلاگ خانم مهرنوش موسوي نوشته ام
2- هيچ دليلي مبني بر عدم خداوند وجود ندارد
3- تحليلي کوتاه بر حجاب
کامنت در بخش جدل با خبرنگار روزنامه جمهوري اسلامي وبلاگ خانم مهرنوش موسوي
عرض من اين بود که به نامه ي ارسالي بنده پاسخ بفرماييد، يعني هيچ "دليلي مبني بر عدم خداوند وجود ندارد" http://www.geocities.com/yaghin110/khoda.htm وگرنه اون مطلب وبلاگ که چيز خاصي نداشت، بعدش هم بحث رو با اون سنگيني هاي دل خودتون که ربطي به موضوع نداشت مخلوط کردين. اول مشکل خداست، اين که حل بشه بقيه حل شدني است. اما درباره ي اينکه چرا خانم ها در اسلام اجازه ندارن چندتا همسر داشته باشن، شما بايد به ماده اي که شما رو به اين صورت ساخته اعتراض بفرماييد نه به نتيجه اي که از قابليت افراد به وجود آمده، اين قانون صرفا بر اساس قابليت هاي خاص زن و مرد است(البته مسئله ي شهوت راني مسئله ي ديگري است که حتي با تک همسري هم مذموم است) يک مثال خدمت شما ميزنم ، لطفا اين يک قسمت را هم بخوانيد(که چرا زنها اجازه ي داشتن چند همسر را ندارند): يک ظرف خالي بياوريد ، حال به چهار نفر بگوييد هر کدام يک ليوان آب بياورند و داخل آن ظرف خالي بريزند(تا اينجا که مشکلي نبود؟!) پس از اين کار بگوييد هرکسي آن آبي را که خودش آورده بود جدا کند و مشخص نمايد؟! اين کمترين دليلي است بر اينکه چرا خانم ها نمي توانند چند همسر داشته باشند. حال، ما بر اساس اعتقادي که به حکمت خداوند داريم اين را(يعني تفاوت فيزيکي زن و مرد را) يک حکمت مي دانيم و شما بر اساس اعتقادي که به ماده داريد مي توانيد به ماده اعتراض بفرماييد. يا اينکه به قول يه دوست چند همسري را براي خانم ها نيز تجويز بفرماييد. جالبه که شما نمي فرماييد "اصلا چرا ما نياز به جنس مخالف داريم" که اين هم مذموم است ولي يک حالت کنترلي بر روي شهوت را از طرف بيان کننده ي فاضل نشان مي دهد. اين هم يک نوع مخالفت با اسلام است، شما از سوي شهوت زاي قضيه نگاه مي فرماييد و مخالفت مي کنيد و اين به نوعي در مقابل چشمان يک ناظر بي طرف اين فکر را تقويت مي کند که شما بر اساس عقده ي شخصي به مسئله نگاه مي فرماييد و نه عقيده.
حال يک بار هم از سوي عدم شهوت نگاه کنيد و اين بار مخالفت خود را در جنبه ي يک رياضت بيان نماييد! آيا فکر مي کنيد مي توانيد اين کار را انجام دهيد؟ در صورتي که هردو در اسلام مذموم هستند! هم افراط و هم تفريط موفق و آزاد انديش باشيد
===========================
خدا
اين مقاله را چند وقت پيش در پرشين تاک نوشتم که عينا آن را در اينجا نقل مي کنم:
هيچ دليلي مبني بر عدم خداوند وجود ندارد
با سلام
من قصد زياده روي كردن در نوشتن ندارم و همچنين قصد سفسطه كردن هم ندارم، اميدوارم با همكاري دوستان به يك مبحث ارزشمند دست بيابيم و در نهايت دچار بازي با كلمات نشويم و همچنين پيشاپيش از تأخير در پاسخ ها عذر مي خواهم و اين را هم ميدانم كه اين سوال ممكن است ظاهرش كمي جنجالي باشد ولي اميدوارم با داور قرار دادن منطق و رعايت ادب متقابل از جنجال و جدل پرهيز شود.
و اما:
نهايتا منكرين صحبتشان به اينجا ختم مي شود كه دلايل براي اثبات وجود خداوند كافي و قانع كننده نيست ولي نمي توانند دليلي بر عدم وجود خداوند ارائه دهند.
منكرين با چه پشتوانه هاي فكري، خداوند را انكار مي كنند؟
- “يكي از معروف ترين حرف هايشان اينست كه خداوند ديده نمي شود، پس وجود ندارد؟”
در صورتي كه ديده نشدن نمي تواند دليل بر عدم باشد، فكر نمي كنم احتياجي به توضيح باشد، «اگر در هر موردي توضيحي لازم است يا خودتان بنويسيد يا بفرماييد تا با هم فكري هم بنويسيم»
2- “سخن ديگري كه بيان مي كنند اين است كه اين عالم خالق ندارد به دليل اينكه منشا اوليه ي عالم يك ماده ي اوليه بوده و همه چيز از آن به وجود آمده و يا گروه ديگر مي گويند منشا اوليه ي عالم يك انرژي اوليه بوده كه همه چيز از آن به وجود آمده، سخن اول سخن ماترياليست هاست وسخن دوم سخن انرژيست ها كه به فرضيه اي به نام بيگ بنگ يا انفجار اوليه كه منشا اثر همه ي پديده هاست استناد مي كنند.”
در صورتي كه نه اين دليل و نه دليل قبلي كه از طرف ايشان ارائه مي شود هيچ دليلي را اائه نمي دهند كه خود همان ماده يا انرژي اوليه فارغ از به وجود آورنده باشند،
دليل ديگري كه مي آورند اين است كه مي گويند: خداوند خود چگونه به وجود آمده؟ بايد بگوييم:
لطفا چشمانتان را ببنديد و يك موجود را در ذهن خود خلق كنيد، حال اين موجود مي خواهد درباره ي نحوه ي پيدايش شما فكر كند، آيا موفق مي شود شما را درك نمايد ؟ آيا اگر موفق نشود به چگونگي پيدايش شما دسترسي پيدا كند، آيا مي تواند بگويد كه شما وجود نداريد؟ و آيا اگر بگويد كه شما وجود نداريد، آيا شما وجود نخواهيد داشت؟
حال اگر ما نسبت به خداوند چنين حالتي را داشته باشيم، كه داريم و البته با يك فاصله ي خيلي بيشتر، آيا اگر نتوانستيم به ذات خداوند نفوذ كنيم، مي توانيم بگوييم كه او نيست؟
نقش با نقاش كي ياري كند..
و اما كساني اصلا به ماوراء الطبيعه اعتقاد ندارند و جهان را فقط ماده بيان مي كنند. بايد از ايشان پرسيد آيا تا به حال خوابي ديده ايد كه بدون هرگونه سابقه ي ذهني اخباري از آينده را به شما اطلاع داده باشد ولو مربوط به زمان كمي در آينده باشد؟ و آيا تا به حال برايتان پيش آمده است كه به مكاني اعم از شهر يا سرزميني و يا هرمنطقه ي خاصي براي اولين بار پاي گذاشته باشيد ولي صحنه ها برايتان تازگي نداشته باشد و احساس كنيد قبلا در آن مكان بوده ايد و آن مكان را مي شناسيد؟ ...
همينكه ما به وجود خداوند اعتقاد راسخ پيدا كنيم، از آن به بعد مشكلات يكي پس از ديگري محو مي شوند و سوالات، پاسخ هاي آرام بخش خود را مي يابند و دل انسان آرامشي را كه به دنبال آن مي گردد خواهد يافت.
توضيحات بيشتر را در گرو ارائه ي مطالب دوستان مي گذارم.
منتظر نظرات شما هستم
========================
حجاب
با سلام
مطلب بلندي نيست، خوشحال ميشم اگه کمتر از دو دقيقه حوصله بفرماييد و اين مطلب رو بخونيد.
شايد از يک منظر ديگر هم بتوانيم به حجاب نگاه کنيم و آن اينکه :
مساله ي حجاب با فرهنگ ها ارتباط مستقيمي دارد و آن اصالتي است که فرهنگ يک جامعه به عنوان موضوع اصلي زندگي خود انتخاب کرده.
زماني ممکن است ما در يک مجموعه که هيچ کس حتي سواد خواندن و نوشتن هم ندارد حضور داشته باشيم، در آنجا شايد دچار عرض اندام شويم و بخواهيم خودي نشان دهيم .
و يا در مکاني ممکن است حاظر شويم که همه تقريبا در سطح خود ما هستند ، در آنجا نيز اين امکان وجود دارد که هرکدام از حاظرين بخواهند خودي نشان دهند و چه بسا اطرافيان هم از اين ابراز وجود، ناراضي نباشند.
ولي يک زماني هست که ما در کنار شخص با عظمتي خود را مي بينيم ، فرضا يک معلم خوب فيزيک هستيم که حتي در شهر و کشور ، همه ما را به عنوان يک معلم خوب مي شناسند به ناگاه خود را در کنار انيشتن مي بينيم.
در اينجاست که فقط مي خواهيم خودمان را جمع و جور کنيم تا مبادا عرض اندامي کرده باشيم و سعيمان بر اين است تا سوالي نپرسيده اند پاسخي ندهيم و سراپا گوش باشيم.
حال حساب ما هم چنين است، اگر در دنيا بيشترين اصالت را به زيبايي هاي جسماني انسان بدهيم ، طبيعي است که انسان ها براي يک ديگر به جلوه گري بپردازند و وقتي مي خواهند آثار خود را از زيبايي ارائه دهند حتي انسان را هرچه عريان تر به نمايش بگذارند تا در حق زيبايي او اجحافي نشده باشد( شايد اين آثار تاريخي عرياني که در حال حاظر در موزه ها و يا ميادين اصلي کشورهايي مانند يونان و ايتاليا وجود دارند حکايت از همين امر داشته باشند.)
ولي کساني که به زيبايي فراي زيبايي هاي ديگر اعتقاد دارند و جمالي را مي شناسند فراي تمامي جمال ها، ديگر به خود اجازه ي عرض اندام نمي دهند و هرچه بيشتر و بيشتر سعي بر پنهان نگاه داشتن خود مي کنند و اين فقط مخصوص زن نيست ، بلکه مرد نيز همين گونه است و مي بينيم که در مرد و زني که در خط ايمان قرار دارند و در تاريخ ثبت شده و هم اکنون هم کم و بيش آثار ايشان را ملاحظه مي کنيم لباس ها تفاوت چنداني باهم ندارند. در لباس هاي رسمي مومنين يهود ، مسيح و مسلمان و حتي بودايي که به نوعي از يک اتحاد در منشأ خبر مي دهند، تشابه زيادي به چشم مي خورد ، همه حتي سعي مي کنند که موي خود را نيز بپوشانند(در بودا خانم ها جهت جلوگيري از خودنمايي موي خود را مي تراشند). در لباس راهبان مسيحي مي بينيم که لباس هاي بلند آزاد (غير بدن نما) که مطمئنا در فيلم هاي تاريخي مشاهده فرموده ايد همراه با کلاه* و روحانيون يهود نيز لباس هاي بلند (به دور از بدن نمايي) باز هم همراه با کلاه و مردان روحاني مسلمان نيز لباس هاي بلند غير بدن نما همراه با پوششي براي سر که همان عمامه مي باشد.
اگر حجاب و سنگيني خواسته شده فقط يک طرفه نبوده و اگر تفاوت هايي وجود دارد براي کسي که به خداوند و پيامبران الهي معتقد است اين تفاوت را با نام حکمت مي شناسد.**
سربلند باشيد
_______________________
*(فيلم برادر خورشيد و خواهر ماه که چند وقت پيش از طريق سينما 4 تلويزيون پخش شد فيلم جالبي بود که اين موضوع در اون به چشم مي خورد)
**مسأله ي اينکه آيا مومنين در حال حاظر اعم از مسلم ، مسيحي و يهود تا چه اندازه به دور از تقليد ها و تحريف ها هستند مطلبي جداست و غرض بنده از زدن چنين مثالي فقط بيان اين مطلب بود که مومنين هرچند مقلدانه و تنها به خاطر تقليد از پدران و يا جامعه ديندار به هر ديني هستند ولي اين نحوه ي لباس پوشيدن نشان دهنده ي اينست که کساني آنچنان عميق به اين مسأله باور داشته اند که توانسته اند صدها سال پس از خود نيز اين باور را حتي اگر تبديل به يک رسم شده باشد، به جاي بگذارند.
=============================================
دوست دارم که بپوشي رخ همچون قمرت
تا چو خورشيد نبينند به هر بام و درت
جرم بيگانه نباشد که تو خود صورت خويش
چو در آيينه ببيني برود دل ز برت
هيچ پيرايه زيادت نکند حسن ترا
هيچ مشاطه نيارايد از اين خوب ترت
بارها گفته ام اين روي به هرکس منماي
تا تامل نکند ديده ي هر بي بصرت
آنچنان سخت نيايد سر من گر برود
نازنينا که پريشاني مويي ز سرت